آموزش پیش از ازدواج‘ خانواده‘ مهارتهای زندگی‘ وغیره آموزشی
| ||
|
مقدمه
ما هميشه انسانهاي بزرگ تاريخ را، به خاطر خلاقيتشان ميستاييم و هميشه خودمان بيش از هر فعاليت دشوار ديگر در زندگي از خلاقيت ميگريزيم.
اگر علت اين مسأله را سخت بودن فرايند ذهني تفكر خلاق بدانيم، بايد بپذيريم كه ما در طول حياتمان چارهاي جز انديشيدن نداريم و افكار از پيش آمادهي ديگران و راهحلهايي كه آنها در زندگي خود تجربه كردهاند. لزوماً مشكلات ما را حل نميكند.
و اگر بگوييم اشكال در سيستم تك بعدي آموزشي ماست. كه جز يك حرف را كه از مرجع واحدي صادر شده نميپذيرد، بايد پذيرفت كه ناچار عمر اين شيوه به سر آمده.
درست است كه هم اكنون در مدارس ما قسمت عمدهاي از دروس اصلاً به عنوان درس غيرخلاق پذيرفته شدهاند و آنها هم كه ظاهراً بايد قدرت تفكر ما را پرورش دهند در عمل باز به شكل ديگري تابع همين شرايط شدهاند.
اما اگر سالهاست كه ما ميگوييم از اين شرايط دنبالهرو بودن خسته شدهايم. بايد لوازم تغيير اين شرايط را هم بپذيريم. بايد بپذيريم كه آموختن غيرخلاق وجود ندارد و محفوظات علمي تنها بايد ماده خام تحليل ما را فراهم كند، بايد بپذيريم كه فرزندان ما هم قدرت فكر كردن دارند و بايد بپذيريم كه تخيل داشتن گناه نيست.
تخيل به عنوان عنصري كه در نبودنش عملاً خلاقيت معني ندارد، متأسفانه مدتهاست با اين توجيه غلط كه اين مسايل غيرعقلاني در جهان واقعگرا و علمي امروز جايي ندارد، طرد شده و ما در محيط خانواده و مدرسه به آن بهايي نميدهيم. و تفسير اين شرايط نياز به شجاعت دارد. شجاعت معلم و خانواده، كه بپذيرند از مسند داناي كليشان فرود بيايند و به فرزندانشان اجازهي فكر كردن بدهند.
اگر اين مقدمات قانعتان نكرده باشد، ميتوانيد به بخش فوايد تفكر خلاق اين كتاب مراجعه كنيد و اگر آنگاه ضرورت خلاقيت را پذيرفتيد، در ادامه با فرايند خلاقيت، اجزاء عوامل و موانع آن و همچنين راههاي پرورشي آن بيشتر آشنا ميشويد.
تعريف خلاقيت
خلاقيت از جمله مسايلي است كه دربارهي ماهيت و تعريف آن تا كنون بين محققان و روانشناسان توافق به عمل نيامده است. گروهي از روانشناسان اساس و محور فعاليتهاي خلاقه را نوبودن و تازگي ميدانند و معتقدند مجموعهاي از تواناييها و خصيصههاي خاص در فرد بايد وجود داشته باشد كه منجر به ايجاد تفكر خلاق شود. اما تازگي به تنهايي نميتواند مفهوم خلاقيت را روشن كند، زيرا بسياري از چيزها هستند كه نو و تازهاند اما خلاقانه نيستند.
اشكالي كه در تعريف خلاقيت بر مبناي تازگي وجود داشت، محققان را بر آن داشت تا عنصر ارزش را به خلاقيت اضافه كنند. بنابراين، ملاك محصول خلاق در بسياري از نظريههاي معاصر، تازگي، تناسب و ارزش است. معتقدان به اين نظريه بر اين باورند كه: خلاقيت فرايندي است كه نتيجهي آن، كار با ارزشي باشد كه توسط گروهي، در يك زمان خاص به عنوان چيزي مفيد و رضايتبخش مقبول واقع شود.
اينان تفكر خلاق را تركيبي از قدرت ابتكار، انعطافپذيري و حساسيت در برابر نظرياتي ميدانند كه يادگيرنده را قادر ميسازد، فرا سوي تفكرات عادي و معمول و معقول به نتايج متفاوت و مولد بينديشد كه حاصل آن رضايت شخصي و احتمالاً خشنودي ديگران است.
برخي ديگر از محققان ضمن تاييد تعريف اخير، قيدي را به آن اضافه ميكنند . اينان معتقدند در تكميل دو عنصري كه در اغلب تعريفها آمده ـ تازگي، تناسب و ارزشمندي ـ بايد اين نكته را اضافه نمود كه عمل خلاق از طريق اكتشاف انجام ميگيرد نه از طريق الگوريتم منظور از الگورتيم عمل قانونمندي است كه براي رسيدن به جواب راه روشن و مشخصي را طي ميكند، در حالي كه اكتشاف راه معين و مشخصي ندارد.
البته هنوز سؤالاتي باقي است؛ از جمله وقتي صحبت از تازگي ميشود اين سؤال مطرح ميشود كه تازگي براي چه كسي؟ منظور از تازگي چيست؟ آيا تازگي به معني مطلق آن مدنظر است؟ تازگي يعني كار جديدي كه قبلاً نبوده است يا منظور از تازگي، جديد بودن براي افراد است؟ يعني امري كه بارها انجام شده، اما براي فرد خاص تازگي دارد. اگر تازگي منحصر به كارهاي بديعي باشد كه قبلاً بوجود نيامده است، مفهوم خلاقيت منحصر به گروهي خاصي از افراد ميشود. بعضي از متفكران با اين نظريه موافقند. اما اگر شق دوم پذيرفته شود، خلاقيت مفهومي عام است كه از معموليترين افراد تا دانشمندان و هنرمندان و متفكران را در برميگيرد.
بر اساس آنچه گفته شد ميتوان گفت: خلاقيت توانايي حل مسايلي است كه فرد قبلاً حل آنها را نياموخته است. به عبارت ديگر زماني كه فرد راهحل تازهاي را براي مسألهاي كه با آن مواجه شده به كار برد، خلاقيت شكل گرفته است.
اگر در مفاهيم و تعريفهايي كه تاكنون از خلاقيت ارايه شده تعمق كنيم، ميبينيم كه اغلب آنها به يك جنبه بسيار مهم و اساسي توجه كافي نكردهاند و آن بعد اجتماعي خلاقيت است. امروزه عده زيادي از محققان و متخصصان اعتقاد دارند كه ما نميتوانيم خلاقيت را بدون توجه به زمينههاي اجتماعي بررسي كنيم.
اين گروه از محققان ميگويند: ما نميتوانيم به افراد و كارهاي خلاق جدا از اجتماعي كه در آن عمل ميكنيم بپردازيم، زيرا خلاقيت هرگز نتيجه عمل فرد به تنهايي نيست.
تحقيقات نشان داده است كه عوامل اجتماعي و محيطي نقش اصلي را در كار خلاق ايفا ميكنند. همچنين محققان پي بردهاند كه بين انگيزههاي شخصي و خلاقيت ارتباطي قوي وجود دارد، كه قسمت زيادي از اين گرايش را محيط اجتماعي يا حداقل جنبههاي خاصي از محيط تعيين ميكنند.
واقعيت اين است كه به خلاقيت نميتوان با تمركز بر يك بعد نگريست. بعد فردي، محيطي، اجتماعي و فرهنگي به تنهايي نميتواند بيانگر ماهيت خلاقيت باشد. مثلاً ويژگيهاي شخصيتي با خلاقيت همبستگي بالايي دارد، اما تنها عامل مؤثر در بروز خلاقيت نيست بلكه همواره بايد به نظام اجتماعي خلاق نيز توجه كنيم.
بهطور مثال رامبراند[1] يك نقاش بزرگ است، اما ما نميتوانيم به خلاقيت او با مطالعهي شخصيت، فكر يا رفتارش پي ببريم. حتي اگر بدانيم لحظه به لحظه چه كرده و چه در ذهنش گذشته، نميتوانيم كاملاً آنچه او را خلاق ساخته بشناسيم. بلكه خلاقيت او وقتي مشخص ميشود كه كار او در ارتباط با ديگران بررسي شود. اگر آثار او را به افرادي كه از تاريخ هنر هيچ اطلاعي ندارند نشان دهيم نميتوانند راجع به خلاقيت آن اظهارنظر كنند. آنها ميتوانند فكر كنند رامبراند نقاش بزرگي است، اما راجع به خلاقيت او نميتوانند قضاوت كنند. چون ابزاري براي ارزيابي ندارند. هم عصران رامبراند نيز اعتقاد نداشتند او خلاق است. تنها پس از مرگ او متخصصان با قرار دادن كار او در مجموعه نقاشيهاي اروپا، متوجه تفاوت كار او با ديگران و ابتكاري بودن آن شدند.
اين مثال روشن ميكند كه نميتوان به خلاقيت صرفاً از بعد ويژگيهاي فردي، محيطي، اجتماعي و فرهنگي پرداخت. چه بسا محصولي كه در يك جامعه ارزشمند است در محيطي ديگر بيارزش باشد.
بنابراين خلاقيت، مجموع عوامل فردي، محيطي و فرهنگي است كه در اجتماع در حال تعاملند. آنچه گفته شد ما را متوجه پيچيدگي مفهوم خلاقيت ميسازد. ابهام خلاقيت مربوط به اين ميشود كه يك مفهوم انتزاعي و تازه است. اما ابهام در مفهوم، به معني پيچيدگي خود جريان خلاقيت نيست، زيرا خلاقيت را ميتوان به راحتي در زندگي روزانه حس كرد. براي مثال خانم خانهداري كه در آشپزي، يا تزيين منزلش، ابتكاري به خرج ميدهد كه تا امروز براي او ناشناخته بوده. دست به عملي خلاق زده است. يا بچهاي كه براي منظم كردن اسباب و وسايل اتاقش از روش يا ابزاري استفاده ميكند كه تا به امروز براي او ناشناخته بوده، عملي خلاق انجام داده است. اين مثالها و هزاران هزار مثال ديگر همگي بيانگر اين مطلبند كه خلاقيت جريان بسيار سادهاي است و با توجه و درايت ميتوان اين استعداد را تا حد امكان پرورش داد.
فوايد تفكر خلاق
به چه دليل بايد مهارتهاي حل خلاقانه مسايل را در خود تقويت كنيم؟ آيا اين كار ارزش صرف وقت و انرژي را دارد؟
پس از آنكه ما فوايد كسب چنين مهارتها و استفاده از آن را ارايه كرديم، شما ميتوانيد به سؤال دوم پاسخ دهيد.
براي جبران ضعفها و نقايص آموزشي، لازم است از مهارتهاي خلاقانهي حل مسأله بهره جست. سيستمهاي مدارس ما، از كلاس اول تا دانشگاه، همگي بر اين نكته تاكيد دارند كه به جاي استفاده از قدرت شگفتانگيز مغز براي ايجاد افكار جديد و تبديل آنها به واقعيت، به ذخيره اطلاعات بپردازيم. هميشه به ما فنون يا روشهاي ديكته شدهي حل مسأله را آموختهاند كه از آن به عنوان روش “كندو پر زحمت” نيز ياد شده است. ليكن امروزه ما در دنيايي زندگي ميكنيم كه در حال تغيير و تحول است؛ دنيايي بسيار پيچيده، دنيايي كه با مسايل بسيار پيچيده روبروست. بنابراين همگان نيازمند كسب مهارتهاي قابل انعطاف و دقيق تفكر خلاق، هستند كه تا علاوه بر رويارويي با چنين مسايلي، قادر به يافتن راه حلهايي براي پيشبرد فيزيكي و اجتماعي محيط خود باشند. با بهرهگيري از تفكر خلاق، قادر خواهيم بود به آن دسته از تحولات اساسي كه مدارس و دانشگاههاي ما براي توسعه آموزش براي تمامي فراگيران به آن نياز دارند، دست يابيم.
اين مهارتها باعث غناي زندگي ميشوند، زيرا از اين مهارتهاي تفكر ميتوان در منزل، به هنگام تفريح، و به خصوص در رابطه با ديگران استفاده كرد. ميتوان در زمينهي شغلي موفقيتهاي بيشتري كسب كرد و ميتوان به شغل خود، چالش و هيجان بيشتري بخشيد. پيگيري آرزوها و احتمالات، باعث ايجاد احساسات نيروبخشي چون حس ماجراجويي و لذت و تفريح ميشود. با بهكارگيري مهارتهاي حل خلاقانهي مسأله، راهحلهاي نوآورانه و افكار جديد براي حل مسأله يا نيازي مشخص، به ذهن خطور ميكند. چنين افكاري از راهحلهاي معمول كاملاً متمايز بوده و كيفيت بالاتري دارند. از آن جا كه مهارتهاي حل خلاقانهي مسأله افكار تحليلي و تخيلي را در هم ميآميزد، باعث ايجاد تعادل در تفكر ميشود. و اين امر هم به حل مسأله و هم به تصميمگيرهاي مناسب كمك ميكند. با استفاده از اين نوع تفكر، راهحلهاي مختلف مسأله و پيامدهاي هر يك از آنها بررسي ميشوند. اين مهارت، فرد را قادر ميسازد تا مسايل را از وراي تجارب مستقيم خود دريابد و حتي زماني كه مشكلي وجود ندارد و تصميمگيري خاصي مطرح نيست؛ باسازگاري و انعطاف بيشتر به زندگي روزمره بپردازد.
ادامه دارد نظرات شما عزیزان: برچسبها: خلاقیت ؛نسرین امامی [ یک شنبه 29 خرداد 1390
] [ 6:55 ] [ میر محسن محمودی ] |
|