مقدمه
دو ماه است براي مصاحبه اين طرف و آن طرف ميرويد ولي تا به حال شغلي پيدا نكردهايد. پس از مصاحبه ناموفق ديگري، يكي از دوستان نزديكتان از شما ميپرسد، چه مشكلي داريد. دوست شما بجاي اين كه فوراً همدردي كند، پيشنهاد ميكند ناهار با هم باشيد و با هم صبحت كنيد. هنگام ساندويج خوردن به دوست خود ميگوييد كه نگران وضعيت كارتان هستيد و نميدانيد اشكال كار كجاست. دوست شما به دقت به صحبتهايتان گوش ميدهد و به شما ميفهماند كه او نيز نگران است. سپس بحث كساني را پيش مي كشد كه آنها نيز بيكارند. ناگهان احساس ميكنيد تنها نيستيد دوست شما به يادتان مياندازد كه سال آخر چهقدر در مورد امتحان فيزيك نگران بوديد، اما بالاخره نمرهي متوسط گرفتيد. با گوش دادن به صحبتهاي او اعتماد به نفس شما دوباره بالا ميرود و او پيش از جدا شدن از شما يك رشته ترفندهاي جديد را براي مصاحبه به شما توصيه ميكند و شما دوباره اميدوار ميشويد.
اين پيشنويس نشانگر اهميت ارتباطات ميان فردي در زندگي انسانهاست. ما از اطرافيان خود انتظار داريم به آنچه در زندگيمان ميگذرد توجه نشان دهند و ما را در هنگام بروز مشكلات و نگراني كمك كنند. ما دوست داريم ديگران در خوشيها و نگرانيهايمان شريك شوند. همچنين دوست داريم ديگران ما را در مسير رشد و كمال ياري دهند.
محققان معتقدند ارتباطات ميان فردي اساس و شالودهي هويت و كمال انسان است و مبناي اوليهي پيوند وي با ديگران را تشكيل ميدهد. ارتباطات موثر موجب شكوفايي افراد و بهبود كيفيت روابط ميشود. اين در حالي است كه ارتباطات غير موثر جلوي شكوفايي انسان را ميگيرد و براي روابط حكم سم را دارد و حتي روابط را تخريب ميكند. ما درگير ارتباطات ميشويم تا هويت پيدا كنيم و با ديگران پيوند برقراركنيم و پيوندهاي خود را عميقتر سازيم و در ضمن، مشكلات خود را رفع و امكانات موجود را پيدا كنيم.
خلاصه اين كه اساس زندگي و خوشبختي ما را همين ارتباطات ميان فردي ميسازند. ارتباطات ميان فردي، خون حيات بخش روابط هدفمند است.
اهميت ارتباطات ميان فردي
آيا هيچ به اين نكته فكر كردهايد كه چرا با ديگران ارتباط برقرار ميكنيم؟ گرايش انسان به تعامل با ديگران دلايل زيادي دارد. ارتباط برقرار كردن با ديگران بسياري از نيازهاي او را بر طرف ميسازد. همه ي ما سلسله مراتبي از نيازها داريم و قبل از نيازهاي انتزاعيتر ابتدا بايد نيازهاي اساسي انسان ارضاء شود. پايين صفحه، هرم سلسله مراتبي نيازها ارايه شده است. همانطور كه ميبيند در كليهي سطوح اين سلسله مراتب، ارتباطات يكي از ابزارهاي اصلي و اوليهي رفع نيازهاي انسان است.
نياز به
تعلق خاطر داشتن (به حساب آوردن)
|
نياز به
ايمني و محافظت (سر پناه)
|
انسانها نيازمند زنده ماندن هستند و ارتباط برقرار كردن به رفع نيازهايشان براي ادامهي حيات كمك ميكند. نوزادان براي زنده ماندن بايد به ديگران بفهمانند كه گرسنهاند يا دردي دارند. و ديگران نيز بايد نيازهاي آنان را برطرف كنند، چون در غير اين صورت خواهند مرد.
انسان در طول رشد خود پيوسته براي بقاء و رشد محتاج ارتباط است. ما از طريق ارتباطات نيازهاي اساسي خود، يعني گرسنگي و تشنگي و نيازهاي جنسيمان را برطرف ميكنيم.
ارتباطات، نياز انسان به امنيت و آرامش را نيز برطرف ميكند. اگر سقف خانهي شما چكه كند، يا سيستم گازرساني آپارتمان شما ايراد پيدا كند، بايد با مدير آپارتمان يا صاحبخانه صحبت كنيد و مشكل خود را با او در ميان بگذاريد. و يا وقتي كسي شما را تهديد ميكند مجبوريد قضيه را با مجريان قانون در ميان بگذاريد تا از شما محافظت كنند.
در سومين سطح سلسله مراتب، به تعلقخاطر داشتن يا نيازهاي اجتماي ميرسيم. تمام انسانها بهدنبال يافتن كساني هستند، كه با آنها احساس خوشبختي كنند و از زندگي با آنها لذت ببرند و در كنار آنها تجارب بيشتري كسب كنند. ما نياز به معاشرت با ديگران و پذيرش و تاييد آنان داريم، ضمن اينكه دوست داريم ديگران را بپذيريم و آنها را تاييد كنيم. نقطهي مقابل اين نياز، تنهايي است كه احساس دردناكي است. تعامل با ديگران باعث ميشود احساس كنيم از لحاظ اجتماعي سالم و بخشي از گروههاي مختلف هستيم.
وقتي در سلسله مراتب نيازها نگاهي ميكنيم، به نياز به عزت نفس ميرسيم، كه عبارت است از بها دادن به خودمان و ارزش قايل شدن براي خودمان و ارزشمند بودن از نظر ديگران. انسان دوست دارد ديگران به او احترام بگذارند و خودش براي خودش احترام قايل شود. ارتباط از جمله ابزارهاي اوليهاي است كه به كمك آن ميتوانيم بفهيم چه كسي هستيم و چه كسي ميتوانيم باشيم. ما اولين طرز تلقي خود را در مورد خودمان از برداشت و نظر ديگران در مورد خويش كسب مي كنيم. اين والدين و ساير اعضاي خانواده هستند كه به كودك ميفهمانند زشت يا زيبا، باهوش يا خنگ و خوب يا بد است و يا اينكه انسان مفيد و موثري است يا دردسرساز. كودكان نيز بر اساس همين ادراكها و تصورات اعضاي خانواده است كه بهتدريج خود را ميشناسند و تصوري در مورد خود پيدا ميكنند.
اين فرايند نگريستن به خود از منظر و دريچهي چشم ديگران تا آخر ادامه دارد. نحوهي تعامل معلمان شما در دوران دبستان بر نگرش و تصور شما در مورد خودتان تأثير ميگذارد. دوستان و همسالان نيز ارزيابيهاي خود را در مورد هوش، مهارتها و جذابيتهاي ما بيان ميدارند.
عزت نفس انسان در تمام مراحل زندگي او تحت تأثير نحوه ارتباط ديگران با اوست. به همين دليل كساني كه فاقد مهارتهاي لازم براي ارتباطات ميان فردي هستند، در عرصههاي مختلف زندگي سرآمد نميشوند و بههمين دليل بسياري از آنها عزت نفس پايين دارند.
خود شكوفايي انتزاعيترين نياز انسان است. منظور از خودشكوفايي اين است كه هر انساني ميخواهد تجاربي متعالي داشته باشد كه موجب رشد و كمال او در زندگي شود و ظرفيتهاي بالقوه و منحصر به فردش را محقق سازد. ما بهعنوان انسان بهدنبال چيزي بيشتر از بقاء، امنيت، آرامش، تعلق خاطر و عزت نفس هستيم. ما انسانها كمال جو هستيم. دوست داريم ابعاد جديدي را در خودمان پرورش دهيم. تجارب متفاوت و داشته باشيم و مهارتهاي جديدي را كسب كنيم. ما ميخواهيم با محقق ساختن ظرفيتهاي خود به بالاترين حد از كمال و رشد خود برسيم.
نظرات شما عزیزان: