خداوند در قرآن کریم ذکر می کند که:« لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید » 'اگر از نعمتهای الهی شکرگزاری کنید او هم آن نعمتها را زیاد خواهد نمود و گرنه اگر کفران نعمت کنید عذاب الهی به شما هم قطعا خواهد رسید '(ابراهیم/7). اگر بشر در مقابل نعمتها و انعامهای الهی حالت سپاسگزاری و حق شناسی و قدردانی داشته باشد، سنت الهی بر این است که آن نعمتها و انعامها را افزایش بدهد، و اگر به جای آنکه عکسالعمل سپاسگزارانه داشته باشد و قدرشناس و حق شناس آن نعمتها باشد کفران و ناسپاسی و قدر ناشناسی و حق ناشناسی کند نه تنها موجب زوال آن نعمت است بلکه موجب پیدایش یک نقمت هم به جای آن هست. نعمتها متفاوت است. قهرا وقتی که نعمتها متفاوت باشد شکرها و کفر نعمتها متفاوت میشود و عکسالعملهای الهی یعنی افزون کردن در یک جا و زایل کردن نعمت و بالاتر نقمت به جای آن آوردن هم متفاوت میشود، تا نعمت چگونه نعمتی باشد.
یک وقت خدا به انسان نعمت سلامتی بدن داده، نعمت وسعت رزق داده، همه اینها نعمت است و اقتضای شکر و سپاس دارد. ولی یک وقت نعمت الهی نعمتی است فوق العاده با ارزش، نعمتی است که حیات معنوی جاودانی انسان بستگی به آن دارد. اگر کفری در این زمینهها رخ بدهد عقوبتی که انسان به آن دچار میشود صد درجه شدیدتر است. شکر مایه فزونى نعمت و کفر موجب فنا است. بدون شک خداوند در برابر نعمتهائى که به ما مى بخشد نیازى به شکر ما ندارد ، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است .
حقیقت شکر
حقیقت شکر تنها تشکر زبانى یا گفتن الحمد لله و مانند آن نیست ، بلکه شکر داراى سه مرحله است نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست ؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است ، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا مى رسد ، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است ، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آنرا در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم ، همانگونه که بزرگان فرموده اند :« الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه الله تعالى فیما خلق لاجله» :'شکر مصرف کردن هرچیزی در جای خودش می باشد '. راستى چرا خدا به ما چشم داد ؟ و چرا نعمت شنوائى و گویائى بخشید ؟ آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم ، راه زندگى را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم ؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم و با باطل بجنگیم ، اگر این نعمتهاى بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم ، شکر عملى او است ، و اگر وسیله اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا این عین کفران است .
شکر در نظر امام صادق
امام صادق علیه السلام مى فرماید : «ادنى الشکر رؤیة النعمة من الله من غیر علة یتعلق القلب بها دون الله ، و الرضا بما اعطاه ، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشىء من امره و نهیه بسبب من نعمته »: 'کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى ، بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود ، و خدا را فراموش کنى ، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى ، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى '. و از اینجا روشن مى شود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروى فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعى و مال و ثروت و سلامت و تندرستى هر کدام از چه راهى است ؟ و کفران آنها چگونه است ؟
حدیثى که از امام صادق (علیه السلام) در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است ، آنجا که مى فرماید : «شکر النعمة اجتناب المحارم» شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود . و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى شود ، چرا که هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند ، عملا ثابت کرده اند که شایسته و لایقند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى گردد .
شکرگزاری امام سجاد
ما هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهاى پانزده گانه امام سجاد علیه السلام مى خوانیم : «کیف لى بتحصیل الشکر و شکرى ایاک یفتقر الى شکر ، فکلما قلت لک الحمد وجب على لذلک ان اقول لک الحمد !» : چگونه مى توانم حق شکر ترا بجاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد ، و هر زمان که مى گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم لک الحمد ! . و بنابراین برترین مرحله شکرى که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانى از شکر نعمتهاى او کند ، همانگونه که در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود : «فیما اوحى الله عز و جل الى موسى اشکرنى حق شکرى فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على قال یا موسى الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى »: 'خداوند به موسى (علیه السلام) وحى فرستاد که حق شکر مرا ادا کن ، عرض کرد پروردگارا ! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که هر زمانى شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازه اى براى من خواهد بود ، خداوند فرمود اى موسى الان حق شکر مرا ادا کردى چون میدانى حتى این توفیق از ناحیه من است' .
شکر از نظر امام علی
امام علی علیه السلام در یکى از کلمات حکمت آمیز خود در نهج البلاغه مى فرماید : «اذا وصلت الیکم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشکر»: 'هنگامى که مقدمات نعمتهاى خداوند به شما میرسد سعى کنید با شکرگزارى ، بقیه را به سوى خود جلب کنید ، نه آنکه با کمى شکرگزارى آن را از خود برانید !' این موضوع نیز قابل توجه است که تنها تشکر و سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمتهاى کافى نیست ، بلکه باید از کسانى که وسیله آن موهبت بوده اند نیز تشکر و سپاسگزارى نمود و حق زحمات آنها را از این طریق ادا کرد ، و آنها را از این راه به خدمات بیشتر تشویق نمود ، در حدیثى از امام على بن الحسین (علیهم السلام) مى خوانیم که فرمود : روز قیامت که مى شود خداوند به بعضى از بندگانش مى فرماید : آیا فلان شخص را شکرگزارى کردى ؟ عرض مى کند : پروردگارا من شکر تو را بجا آوردم ، مى فرماید : چون شکر او را بجا نیاوردى شکر مرا هم ادا نکردى ! سپس امام فرمود :«اشکرکم لله اشکرکم للناس» : 'شکرگزارترین شما براى خدا آنها هستند که از همه بیشتر شکر مردم را بجا مى آورند' .
شکر ریشه در خت ارزشها
شكر حالتى نفسانى است كه در نتيجه معرفتى خاص حاصل مىشود و رفتارى خاص را موجب مىگردد. معرفتى كه پديد آورنده اين حالت نفسانى است، شناخت نعمت و نعمت دهنده و شناخت اين حقيقت است كه اين نعمت از سوى آن منعم عنايت شده است. شكر خداوند به اين معناست كه بدانيم هر نعمتى كه به ما مىرسد از سوى خداست و هر چيز ديگرى كه واسطه رسيدن نعمتها به ماست نيز به اراده خداوند واسطه رسيدن نعمت شده است. حالت روحى خاصى كه در اثر اين معرفت حاصل مىشود شكر ناميده مىشود.
در اين جا لازم است توضيحى درباره نعمت داده شود. از ديدگاه الهى هر چيز يا حالت يا حادثهاى كه بتوان از آن براى تقرب به خداوند استفاده كرد نعمت است. بنابراين نعمت بودن هر امرى، وابسته به نحوه روبرو شدن ما با آن امر است، همسر، فرزند، قدرت، امكانات رفاهى، موفقيتهاى زندگى، حوادث ناگوار و هر امر ديگرى در نظر فرد مؤمن، وسيلهاى براى تقرب به خداوند، زيرا مؤمن هيچ يك از اين امور را باعث غفلت قرار نمىدهد بلكه از آنها وسيلهاى براى توجه، ذكر و اطاعت خداوند مىسازد مؤمن در برخورد با مصيبت صبر مىكند و به اين وسيله رحمت خداوند و قرب او را براى خويش فراهم مىنمايد. پيامبر اكرم(ص) هر گاه با امرى شادى آفرين مواجه مىشدند مىگفتند: الحمدللَّه على هذه النعمة و چون با امر ناخوشايند و غمگين كننده روبرو مىشدند مىگفتند الحمداللَّه على كل حال اين روش پيامبر بزرگوار به ما نشان مىدهد كه هر حادثهاى چه خوشايند و چه ناخوشايند مىتواند وسيله نزديك شدن به خداوند باشد؛ زيرا سپاسگزارى از پروردگار حاصلى جز نزديكى به او ندارد.
پس از آن كه به نعمت و نعمت دهنده معرفت يافتيم، حالتى از خشنودى و شادمانى در درون خود حس خواهيم كرد، زيرا وقتى نعمتى به ما روى مىآورد و ما را به نزديكى بيشتر به خداوند قادر مىسازد، مىدانيم كه خداوند اراده نموده است كه اين نعمت به ما برسد. هيچ شادمانى و رضايتى بالاتر از اين نيست كه احساس كنيم خداوند قادر متعال با همه عظمتش به ما كه بندهاى ناچيز هستيم توجه نموده است و ما را شايسته عنايت خويش شمرده است. اين شادمانى، زمانى الهى است كه از اطلاع بر عنايت خداوند ناشى شده باشد و مقرب بودن امر شادى آور باعث شادمانى ما شده باشد. بسيارى از نعمتهاى الهى مىتوانند موجب نزديكى به پروردگار شوند و ما را شاد مىكنند؛ ولى اگر منشأ اين شادمانى لذت و منفعت مادى آنها باشد و با خرسندى ناشى از تقرب به خداوند همراه نباشد، الهى نيست و ارتباطى با شكر خداوند ندارد.
خرسندى حاصل از پيش آمدن نعمتى الهى، وقتى خرسندى حقيقى است كه به بهره بردارى عملى از نعمت منجر شود و در عمل انسان آشكار گردد. بهره بردارى عملى به سه شكل صورت مىگيرد: اول آن كه فرد شاكر در قلب خود قصد كند به كمك نعمت خداوند اعمال خير را انجام دهد و نعمت دهنده كه منعم را تحميد و تمجيد كند و او را تعظيم نمايد و سپاس گويد و به جميع بندگان او احسان كند. دوم آن كه سپاس و تحميد و تمجيد و تعظيم مقصود خويش را به زبان آورد و اعمالى همچون امر به معروف و نهى از منكر را انجام دهد. سوم آن كه از نعمتهاى الهى براى انجام طاعات و پرهيز از معاصى استفاده كند.
به هر يك از اشكال سه گانه بهرهبردارى شكرآميز از نعمتهاى خداوند نيز شكر گفته مىشود؛ همان طور كه به حالت روحى و نفسانى فرد به هنگام معرفت از نعمت و منعم حقيقى شكر گفته مىشود.
وقتى معناى شكر و پىآمدهاى آن را دانستيم، معناى مقابل آن را كفران است مىتوانيم بيان كنيم. كفران وقتى صورت مىگيرد كه از نعمت بودن نعمتها غافل باشيم و ندانيم كه اين نعمتها از سوى منعم حقيقى يعنى خداوند است. با آن كه از اين كه نعمتهاى خداوند مىتوانند موجب قرب به او شوند شادمان نشويم و از منعم سپاسگزارى زبانى و عملى نكنيم و از آنها براى انجام طاعات و ترك معاصى بهره نگيريم.
عوامل زمينه ساز شكر
با توجه به تعريف شكر و پىآمدهاى آن در قلب و زبان و جوارح انسان، مىتوان عوامل زمينه ساز شكر را به دو دسته كلى تقسيم كرد: دسته اول عوامل نظرى و دسته دوم عوامل عمل ى هستند.
عوامل نظرى مربوط به آگاهى انسان است. شناخت خداوند و اين كه همه نعمتها از اوست، مهمترين زمينه ساز احساس شكر و سپاسگزارى نسبت به نعمتهاى الهى است. شناخت نعمتها دومين عامل مربوط به آگاهى است كه زمينه شكر را پديد مىآورد. سومين عامل زمينه ساز، عوامل يادآورى كننده و تذكر دهنده است. چه بسا انسانهايى كه به خداوند و نعمتهاى او آگاهند، ولى دچار غفلت مىشوند و وسايط رسيدن نعمت را مستقل مىپندارند. يادآورى فقر و ضعف خويشتن و ديگر مخلوقات و همچنين بازنگرى در عملكرد خود و حوادث زندگى، اين تذكر را مىدهد كه بسيارى از حوادث زندگى مىتوانستهاند موجب تقرب انسان شوند؛ مشروط بر آن كه تفسير درستى از آنها صورت گرفته باشد.
عوامل عملى نيز به دو گروه تقسيم مىشوند: گروهى جنبه تربيتى و تحصيل ملكات زمينه ساز دارند و گروهى ديگر امكانات و شرايط خارجى ما هستند. گروه نخست ملكاتى همچون صبر و شكيبايى هستند. كسى كه نمىتواند در برابر مصائب صبور باشد و به زودى به شكايت از قضاى پروردگار زبان مىگشايد، هرگز نمىتواند رنج و زحمت اطاعت و عبادت خداوند را تحمل كند هرگز نمىتواند فرصتها و امكانات فراهم آمده براى عبادت را قدر شناسد و با انجام طاعات و عبادات، شكر عملى اين نعمتها را به جاى آورد. همين طور اگر كسى در برابر گناهان ضعيف باشد و ناشكيبايى كند پيش آمدن صحنه گناه براى او نعمت نيست زيرا او نمىتواند از اين فرصت وسيلهاى براى نزديكى به خداوند بسازد.
گروه دوم امكانات و شرايطى است كه پيرامون ماست. امكانات و شرايطى همچون صحت بدن و ثروت و قدرت كسى كه نگرش درستى به جهان دارد و به اين امكانات و شرايط همچون نعمتهايى گذرا مىنگرد، مفيد است زيرا او قادر است آنها را در جهت نزديكى بيشتر به خداوند به كار گيرد.
اكنون كه عوامل زمينه ساز شكر را شناختيم مىتوانيم موانع سپاسگزارى از نعمتها را اين گونه معرفى كنيم: جهل نسبت به خداوند و نعمتهاى او غفلت از نعمتهاى الهى، نگرش نادرست به حوادث و امكانات و شرايط زندگى، نداشتن توان صبر و شكيبايى در برابر آلام و مسائب و صبر بر طاعات و معاصى.
يكى از عوامل بسيار شايع كه مانع شكرگزارى است، غفلت از نعمتهايى كه ما را فرا گرفته است از جمله نعمتهايى كه غفلت از آنها بسيار پيش مىآيد، نعمتهايى است كه همواره و در همه حال با ماست و اكثر مردم از آنان بهرهمند هستند. نعمتهايى همچون هوا و آب تازمانى كه در اختيار ما هستند از آنها غافل مىشويم و براى آنها سپاس نمىگوييم. سلامتى و اعضاء و جوارح سالم و طبيعى نيز، چون هميشه همراه و در اختيار انسان سالم هستند، از آنها غافل مىشويم و شكر خداوند را به جاى نمىآورد. يكى ديگر از عواملى كه انسان را غافل مىكند و نعمتها را از ياد او مىبرد، مقايسه خود با كسانى است كه نعمتهايى را در اختيار دارند كه او در اختيار ندارد. اين مقايسه باعث مىشود همواره در انديشه نقايص و كمبودها باشيم در حالى كه روش درست انديشه اين است كه احتمال دهيم اولا در اختيار نداشتن برخى از نعمتها ممكن است خود نعمتى باشد كه خداوند به ما ارزانى داشته است، زيرا شايد اگر آن نعمت در اختيار ما بود قادر به شكرگزارى عملى و زبانى آن نبوديم ثانيا به جاى مقايسه خود با كسانى كه از نعمتهاى خاصى بهرهمند هستند بهتر است دارايىهاى خود را به خاطر آوريم و خود را با كسانى كه از اين نعمتها محرومند مقايسه كنيم؛ آن گاه بر داشتههاى خود شاكر مىشويم و قدر آنها را مىدانيم.
اميرالمؤمنين(ع) مىفرمايند:
و اكثر ان تنظر الى من فضلت عليه فان ذلك من ابواب الشكر؛ (205)
به كسى كه از او برترى، فراوان بنگر زيرا اين كار درى به سوى سپاسگزارى است.
اقسام شكر
شكر نيز اقسامى دارد؛ گاهى با ستايش خداوند و گفتن الحمداللَّه تحقق مىيابد، چنان كه امام صادق(ع) فرمودهاند:
شكر كل نعمة و ان عظمت ان تحمداللَّه؛ (206)
سپاس هر نعمتى هر چقدر بزرگ باشد، ستايش خداوند است.
و نيز فرمودهاند:
و تمام الشكر قول الرجل: الحمدللَّه رب العالمين (207)
شكر كامل، گفتن الحمداللَّه رب العالمين است.
گونه ديگر شكرگزارى دورى گزيدن از گناه است؛ چنان كه امام صادق(ع) فرمودهاند:
شكر النعمة اجتناب المحارم (208)
حتى اگر خداوند بر نافرمانى خود بيم نداده بود مطمئناً واجب بود به شكرانه نعمتهايش نافرمانى نشود.
شكل ديگر شكرگزارى خداوند عبادت است. عبادت پروردگار آن گونه كه آزادگان انجام مىدهند، به انگيزه سپاسگزارى از نعمتهاى اوست:
و ان قوما عبدواللَّه شكرا فتلك عبادة الاحرار؛ (209)
و گروهى خداوند را براى سپاس پرستيدند و اين پرستش آزادگان است.
آثار شكر
آثار شكر دو دسته است: دسته مربوط به روابط انسان با انسانهاى ديگر است و دستهاى به رابطه انسان و خداوند ارتباط دارد.
شكرگزارى از نعمتهاى خداوند، عادت و حالتى در نفس انسان پديد مىآورد كه همواره مىتواند نعمتىهايى را كه در اختيار او قرار مىگيرد بشناسد و با شناخت نعمتها، مجارى رسيدن آنها به خود را شناسايى كند. اين ويژگى موجب مىشود فرد مؤمن، سپاسگزارى از انسانهايى كه مجارى رسيدن خيرى به او بودهاند را فراموش نكند و در هر سپاسگزارى دو نكته را در نظر آورد: اول آن كه سپاسگزارى از واسطهها در واقع سپاسگزارى از خداست و دوم اين كه همواره به اقتضاى ايمان توحيدى خويش مىداند كه واسطهها همه به اراده خداوند مجراى رسيدن نعمت به او بودهاند
و از خود هيچ گونه استقلالى ندارند.
سپاسگزارى از انسانهاى ديگر وقتى با اين دو آگاهى همراه باشد از شائبه دورويى پيراسته خواهد زيرا سپاسگزارى انسان مؤمن به انگيزه تملق و چاپلوسى نيست. انسان چاپلوس به انگيزه جلب نظر و كسب منافع بيشتر به بندگان خدا روى مىآورد و آنها را مىستايد و سپاس مىگويد؛ ولى انسان مؤمن براى بندگان هيچ قدرتى در افزودن و كاستن نعمتها نمىشناسد و براى تلاش خود نيز استقلالى در جلب محبت و نظر ديگران قايل نيست. اثر اجتماعى ديگر عادت به سپاسگزارى آن است كه شكرگزارى از ديگران با انگيزه الهى، مشوق ديگران در كارهاى خير است و به گسترش فضاى نيكوكارى در اجتماع كمك مىكند.
دسته دوم از آثار شكرگزارى مربوط به رابطه انسان با خداست. شكرگزارى از خداوند توفيقى است كه به لطف خداوند نصيب انسان مىشود و خود شكر ديگرى را مىطلبد. اگر انسان شاكر به اين نعمت مضاعف آگاه باشد، محبت خدا در دلش افزون مىشود و شكر ديگرى مىگويد و ذكر خدا در دل او زنده مىماند.
شكرگزارى موجب افزايش نعمت مىشود و افزايش نعمت نيز شكرى ديگر را اقتضا مىكند و محبت خدا را در دل بنده استقرار بيشترى مىبخشد، زيرا هر نعمت نشانه عنايت محبوب حقيقى به محب است و محب چون از عنايت محبوب با خبر شود بيشتر مشتاق او مىگردد. خداوند تبارك و تعالى فرمود:
لئن شكرتم لا زيدنكم؛ (210)
اگر واقعا سپاسگزاى كنيد نعمت شما را افزون خواهم كرد.
پيامبر بزرگوار فرمودهاند:
ما فتح اللَّه على عبد باب الشكر فخزن عنه باب الزيادة؛ (211)
خداوند در سپاسگزارى را بر بندهاى نگشود كه در افزايش به رويش بسته شود.
اميرالمؤمنين(ع) نيز عباراتى نزديك به همين حديث را فرمودهاند از جمله درنهجالبلاغه آمده است:
من اعطى الشكر لم يحرم الزياده؛ (212)
كسى كه سپاس عطا شد از افزايش محروم نمىماند.
اين اثر تكوينى، يعنى افزايش كه به اراده خداوند صورت مىگيرد، اثر تربيتى بزرگى دارد كه همان افزايش محبت بنده به خداوند منعم است.
يكى از آثار شكرگزارى، تكميل و استمرار نعمت است، و كفران يا كمى شكر، موجب ناقص ماندن و عدم استمرار نعمت است. امام على فرمودهاند:
اذا وصلت اليكم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشكر؛ (213)
چون طليعه نعمتها به شما رسيد، با ناسپاسى دنباله آن را مبريد.
امام صادق(ع) فرمودهاند:
اشكر من انعم عليك، و انعم على من شكرك فانه لا زوال للنعماء اذا شكرت و لا بقاء اذا كفرت. الشكر زيادة فى النعم و امان من الغير؛ (214)
هر كس بر تو انعام كرد، او را شكرگزار و بر هر كس كه تو را شكر گزارد انعام كن، زيرا نعمتها را چون سپاس گويى زايل نمىشوند و چون كفران كنى باقى نمانند. شكر موجب افزايش نعمتها و ايمنى از دگرگونى آنهاست.
اين اثر نيز پىآمدى تربيتى دارد كه مشابه تأثير تربيتى افزايش نعمت است يعنى موجب افزايش محبت بنده به پروردگار مىشود.
يكى از آثار سپاسگزارى از خداوند، مصونيت از عذاب خداست. خداوند فرموده است:
و لئن كفرتم ان عذابى لشديد؛ (215)
و اگر ناسپاسى كنيد، قطعا عذاب من سخت خواهد بود.
همچنين فرمود:
ما يفعل اللَّه بعذابكم ان شكرتم و آمنتم و كان اللَّه شاكراً عليماً؛ (216)
اگر سپاس گزاريد و ايمان آوريد خدا مىخواهد با عذاب شما چه كند؟ خداوند همواره سپاسپذير داناست
نظرات شما عزیزان: