روزي روزگاري چهار نفر بودند به نام هاي
همه، يكي، هركي و هيچ كي . يك روز كه دور هم جمع بودند كار مهمي پيش آمد و از "همه " خواستند كه آن را انجام دهد .
"همه " مطمئن بود كه "يكي " مي تواند آن كار را انجام دهد .
"هر كي " نيز مي توانست آن كار را انجام بدهد ، ولي در آخر "هيچ كي " آن را انجام نداد.
"يكي "خشمگين شد چون آن كار" همه " بود !
"همه " فكر مي كرد كه هر كي مي تواند آن كار را انجام دهد و "هيچ كي " ترديد نداشت كه " يكي " مي تواند آن را انجام دهد ...
در نهايت ، "همه " هر كي را سرزنش كرد آن هم به خاطر اينكه "هيچ كي " زير بار كاري كه يكي مي توانست انجام بدهد نرفت .
نتيجه :صرفنظر از ملامت همه ، چه خوب مي شد اگر هر كي كارش را انجام مي داد بدون توقع از يكي كه آن را به جايش انجام دهد ...
زيرا تجربه ثابت كرده كه وقتي همه منتظر يكي باشند ،معمولا هيچكي پيدا نمي شود !بنابر اين شما كار خودتان را انجام دهيد و منتظر ديگران نمانيد .اگر هر كي وظيفه فردي ،خانوادگي ،اجتماعي ، شغلي و ...خودش را انجام دهد ديگر كم و كاستي پيش نخواهد آمد و حق و حقوق همه نيز رعايت مي شود .
اسمايلز مي گويد :رضايت وجدان تنها پس از انجام وظيفه حاصل مي شود !
من اين موضوع را به همه انتقال مي دهم به اين اميد كه " هر كي " بتواند آن را به " يكي" انتقال دهد بدون اينكه "هيچ كي" را از قلم بيندازد .
نظرات شما عزیزان: