ويژگيهاي ازدواج سالم ( فرمولهاي ازدواج سالم )

اگرچه درمورد ويژگيهاي ازدواج سالم نظرات مختلفي وجود دارد . ولي يكي از نظريه ها برتشابه بيشتر دو زوج تأكيد دارد . با توجه به يافته هاي اين نظريه وتجارب شخصي              مي‌توان ويژگيهاي ازدواج سالم را به شرح زيرذكر كرد .

1- وجود حداكثر شباهت بين زوجين با حداقل تفاوت بصورت كمي بيشتر توانمندتربودن مرد در بيشتر زمينه ها واين مسئله به اين دليل است از جمله ويژگيهاي ذاتي وفطري زنان تمايل آنها براي اتكاي به مرد است وزنان هرچقدر قوي باشند، دردرازمدت ترجيح مي دهند كه متكي باشند تا يك نقطه اتكاء .بنابراين اگردرجنبه هاي مختلف زندگي يك مرد خاص درمقايسه با يك زن خاص. ضعيف تر باشد موجبات رنجش متقابل فراهم مي گردد .

زمينه هايي كه زن و مرد مي بايست درآنها حداكثر شباهت و همانندي را با حداقل تفاوت ضمن توانمندتربودن مرد داشته باشند عبارتند از :

1-1- تشابه سني با حداقل 2 سال  حداكثر 6 سال تفاوت سني

2-1- تشابه تحصيلي ازنظردوره تحصيلي با حداقل تفاوت بصورت يك دوره ( تشابه رشته تحصيلي الزامي نيست اما تشابه درگروههاي تحصيلي توصيه مي گردد ) تفاوت مقطع تحصيلي الزامي نيست .

3-1- تشابه اقتصادي ازنظر توانايي هاي فعلي و بالقوه

4-1- تشابه اجتماعي ازنظرگروه اجتماعي و طبقه اجتماعي وفرهنگ اجتماعي

5-1- تشابه فرهنگي ازنظرفرهنگ ملي وفرهنگ خاص هرمنطقه جغرافيايي

6-1- تشابه مذهبي ازنظرباورها ، رفتارها و شدت اعتقاد به باورهاي مذهبي ورفتارهاي مذهبي وتمايلات معنوي

7-1- تشابه فكري ازنظرعلاقمندي به زمينه هاي فكري متنوع

8-1- تشابه عاطفي ازنظرتوانايي ابراز عواطف ودرك محبتهاي طرفين

9-1- تشابه هيجاني ازنظرتوانايي هيجان پذيري و كنترل هيجان ها

10-1- تشابه احساسي ومنطقي ازنظرسطح احساسي بودن ومنطقي بودن

11-1- تشابه تيپهاي شخصيتي ازنظرتمايلات وفعاليتهاي درون گرايان وبرون گرايانه

12-1- تشابه جغرافيايي كه تا حدود زيادي زمينه ساز ساير مشابهت ها مي باشد.

13-1- تشابه نسبي از نظر ويژگيهاي جسماني ( قد ـ وزن ـ جذابيت جسماني و ... )‌

14-1- تشابه ازنظر تعداد خواهران وبرادران وترتيب تولد فرزندان .

15-1- تشابه ازنظر سطوح برخورداري قبلي از رفاه اقتصادي، اجتماعي، عاطفي و يا تحمل رنجهاي مختلف !

2- خانواده هاي زوجين نيز مي بايد داراي مشابهت كافي درموارد فوق الذكر باشند .

3- سومين ويژگي ازدواج سالم اين است كه درآن فرصت طلبي نباشد . بدين معني كه به طرف مقابل دردرجه اول بعنوان يك انساني نگريسته شود كه او هم حق انتخاب دارد و نبايد با فراهم نمودن زمينه هاي تحريك عاطفي فرصت تفكر وانتخاب ازديگري گرفته شود .

نبايد صرفاً به موقعيتهاي تحصيلي ، شغلي ،اجتماعي ، واقتصادي طرف مقابل نگاه كرد بلكه لازم است كه به ويژگي هاي انساني و شخصيتي وي نيز توجه نموده ومهمتر ازهمه اين است كه از خودمان سئوال كنيم كه اگر اومورد خوبي يا فرصت خوبي براي ماست . ما هم تا چه حد فرصت يا مورد خوبي براي او هستيم . صرف اينكه يكي از زوجين ازموقعيتهاي خوب شغلي ، تحصيلي ، خانوادگي ، اجتماعي ،اقتصادي برخوردارباشد كافي نيست بلكه لازم است كه هردوداراي ويژگي برابري نسبي و همانندي نسبي درموقعيتها باشند ونهايتاً‌ اينكه هردو براي همديگر فرصت مناسبي باشند . بنابراين دردرجه اول توصيه مي گردد ملاكها وارزشهاي معنوي والهي اولين و اصلي ترين معيارهمانندي وتصميم گيري باشد و دردرجه دوم اگر قرارباشد كه براي فرصت طلبي معني مثبتي قائل شويم لازم است كه هردو براي همديگر فرصت ها و موقعيتهاي مناسب و همانندي باشند.

4- تمايل به ازدواج وتحقق ازدواج نبايد زودرس باشد ولازم است درموارد زير به حداقل رشد لازم رسيده باشند :

1-4- يكي ازنظريات اين است كه پسران از نظرسني كمتر از 24 سال نباشند و دختران ازنظرسني كمتر از 22 سال نباشد .

2-4- از نظرفكري به حداقل رشد فكري مناسب درخصوص زندگي مشترك . ازدواج و  جنبه هاي مختلف زندگي مشترك رسيده باشند .

3-4- ازنظرعاطفي به توانمندي لازم براي ابراز عاطفي و بيان احساسات خود ونيز توانايي درك عواطف و احساسات ديگران رسيده باشند .

4-4- ازنظراجتماعي داراي دانش اجتماعي كافي بوده و بويژه مهارتهاي اجتماعي لازم براي برقراري ارتباط اجتماعي واصلاح وهدايت روابط را بدست آورده باشند .

5-4- رشد بدني كافي داشته باشند .

6-4- ازنظردسترسي به موقعيتهاي شغلي واقتصادي ، امكان دسترسي به اين موقعيتها درفاصله زماني مناسب ويا كوتاهي درآينده نزديك وجود داشته باشد و يا اينكه درموقعيتهاي فوق مستقر شده باشند .

5- تمايل وتصميم به ازدواج عمدتاً‌ ناشي از انگيزه ها و نيازهاي دروني خود فرد باشد . منظور اين است كه عمدتا ناشي از وسوسه ها وترغيب ها و تحريك هاي ديگران نباشد.

6- دليل و يا دلايل تصميم به ازدواج دلايل مناسبي باشند . منظور اين است كه :‌

1-6- صرفاً به خاطر پيوستن به دنياي بزرگسالان وافراد متأهل نباشد .

2-6- صرفاً‌ به خاطر يافتن جايگاه اجتماعي ، شغلي نباشد .

3-6- صرفاً به خاطرارضاء نياز جنسي نباشد .

4-6- صرفاً به خاطرمرد شدن يا زن شدن نباشد .

5-6- صرفاً به خاطر فرزند دار شدن نباشد .

6-6- صرفاً به خاطررفع احساس تنهايي نباشد .

7-6- صرفاً‌ به خاطر سنتها وباورها نباشد .

8-6- بلكه به خاطرهمه دلايل فوق و بويژه براي ارضاء نيازهاي عاطفي ، روحي ورواني باشد تا زمينه لازم براي تفكر وشناخت درباره خود وجهان هستي فراهم گردد .

7- ازدواج آنها مورد تأييد وحمايت خانواده هاي زوجين باشد.

8- هركدام از طرفين به حداقل استقلال عاطفي ، رواني ، فكري ، اقتصادي ، شغلي ومسكن رسيده باشند و درزمينه هاي مذكوردچار وابستگي شديد وغيرعادي به خانواده خود نباشند .

9- ازحداقل شرايط وامكانات اوليه ازدواج برخوردار باشند .

10- حتي الامكان ابتدا آشنائي درحد مناسبي پيدا كرده وسپس به همديگر علاقمند گردند و در مواردي كه علاقمندي عميقي قبل از آشنايي اتفاق مي افتد بايد آن را كنترل نموده ودرصدد آشنايي بيشتر درزمينه هاي مختلف برآيند. دراين زمينه توصيه مي گردد ازجزوه راهنماي مشاوره ازدواج كه دربرگيرنده تمامي موضوعاتي كه است كه يك زوج بايد قبل از ازدواج درمورد آنها با هم گفتگو نمايند كمك بگيرند . جزوه راهنماي مشاوره ازدواج درمركز مشاوره دانشجويان موجود مي باشد .

11- روند طي شده قبل از ازدواج به شكل زير باشد :

11-11- آشنايي وبرخورد اوليه زوجين . بعد از اين مرحله مراجعه به مشاوره ازدواج توصيه مي گردد . همچنين مي توان قبل از آشنايي با فرد خاصي به مشاورازدواج مراجعه نموده و در خصوص اينكه ما بايد درجستجوي چه فردي با چه خصوصياتي باشيم، كسب آگاهي نماييم . آشنايي وبرخورد اوليه زوجين مي تواند همزمان با آشنا شدن خانواده ها هم اتفاق بيافتد و الزامي نيست كه زوجين قبل ازآشنايي خانواده ها همديگر را ديده باشند.

2-11- آشنا شدن خانواده ها

3-11- آشنايي بيشتر زوجين

4-11- نامزدي

5-11- عقد

6-11- ازدواج

7-11- كمك گرفتن ازمتخصص درمشاوره خانواده وازدواج جهت زدودن تعارضات وارتقاء‌ دادن صميميت ها وتفاهم ها

12- توصيه مي گردد دوران نامزدي وعقد به مدت حداقل 6 ماه وجود داشته باشد تا افراد ضمن آشنايي هرچه بيشتر بتوانند به رشد دادن ارتباطات وتمايلات عاطفي ومهارتهاي ارتباطي بپردازند .

13- زوجين بايد از دانش كافي نسبت به ماهيت ازدواج ونگرش مثبت نسبت به آن برخوردار باشند . لازم است ضمن تبادل نظر با افراد متأهل با تجربه بي غرض و ترجيحاً‌ متخصص درامر مشاوره ازدواج ونيز افراد موفق به ديدگاههاي سالمتر و واقع بينانه تر نسبت به امرازدواج دست يابند .

14- بعد از مرحله نامزدي وقبل ازازدواج بايد عشق وعلاقه ودوست داشتن درسطح بالايي دربين زوجين وجود داشته باشد . در صورتيكه زوجين درتمام مواردي كه تا به حال ذكر گرديد هماهنگي وهمانندي لازم را داشته باشند اما هنوز دربين آنها دوست داشتن وتمايل وعشق كافي بوجود نيامده باشد . توصيه مي گردد كه درمورد ادامه ارتباط احتياط نموده و ضمن مراجعه به متخصص اين مسئله را مورد بررسي قراردهند . وجود عشق و علاقه كافي درقبل از ازدواج ازشرايط بسياراساسي مي باشد .

15- درصورتي كه عشق وعلاقه كافي وحتي بيش ازحد بين طرفين وجود داشته باشد اما آنها ازآشنايي كافي نسبت به ويژگيهاي فردي ، شخصيتي ..... و خانوادگي همديگر برخوردار نباشند توصيه مي گردد كه اين علاقمندي كنترل گرديده وسعي كنند تا حداكثر ممكن نسبت به متغيرهاي فوق الذكر شناخت كافي بدست آورند . دراين زمينه مراجعه به متخصص درمشاوره خانواده وازدواج توصيه مي گردد .

16- اكيداً‌ توصيه مي گردد نسبت به هرگونه ترديد موجود درقبل از ازدواج بطور جدي نگريسته شود وازسهل انگاري ويا اطمينان بخشي كاذب و بي دليل نسبت به اينگونه ترديدها پرهيز گردد . اينگونه نباشد كه قبل از ازدواج عاشق صرف باشيم و بعد از ازدواج عاقل صرف . بلكه توصيه مي گردد هردو مورد براي هميشه با هم وجود داشته باشد و اگر ناچار شديم كه درهردوره يكي را داشته باشيم شايد مناسب ترباشد كه دردوره قبل از ازدواج عمدتاً عاقل باشيم ودربعد ازازدواج عاشق .

18- براي بدست آوردن دانش و شناخت بيشتر نسبت به ويژگيهاي عاطفي و فكري زنان و مردان و نيز به منظور آگاهي بيشتر ازمهارتهاي ارتباطي وبينش هاي سالمتر نسبت به ازدواج مطالعه كتابهاي موجود درليست پيوست توصيه مي گردد .

ابوالفضل ـ شيرازي زماني

 

 

 

 

 

 

نظرات شما عزیزان: