عشق، ازدواج، گسيختگى خانواده

آموزش پیش از ازدواج‘ خانواده‘ مهارتهای زندگی‘ وغیره
آموزشی
نويسندگان
جدیدترین مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آموزش پیش از ازدواج‘ خانواده‘ مهارتهای زندگیو آدرس mahmoodi.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عشق، ازدواج، گسيختگى خانواده

پدیدآورنده:حسين حسينى‏تبار كريمى،

 

چكيده:

ازدواج، مهم‏ترين رخداد زندگى هر انسانى پس از تولد و پيش از مرگ مى‏باشد. سيرى كه جهانيان در عصر مدرنيته و فرامدرنيته پيش رو گرفته‏اند، اگر چه از جذابيت‏ها و حساسيت‏هاى سنتى ازدواج كاسته است، ولى نمى‏توان نقش، اهميت و كاركرد آن را در جامعه ناديده گرفت. تشكيل خانواده كه با ازدواج آغاز مى‏گردد، نقش بسزايى در تداوم و مانايى بشر، تربيت و پيراستگى اخلاقى و حتى شخصيت‏بخشى مردان و زنانى دارد كه هسته اصلى اجتماعات انسانى‏اند.

چندان به بيراهه نرفتيم اگر استحكام يك جامعه را به قابليت‏هاى كوچك‏ترين واحد اجتماعى ـ خانواده ـ نسبت دهيم؛ مجموعه‏اى كه با توانايى‏هاى خود، اركان صعود و نزول كيفيت جامعه را درون خود پرورش داده و به وسيله آن ماندگارى جوامع انسانى را تضمين مى‏كند. پديده ازدواج به مثابه نقش خانواده در جامعه، يك فرايند اجتماعى است و ما را وادار مى‏كند با طرح حساسيت‏هاى رايج آن در برابر رابطه فرد و جامعه، به تعريف ماهيت وجودى و عوامل مرتبط با آن بپردازيم.

ازدواج از نظر اسلام، پيمانى مقدس است؛

پيمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم،

تشريفات و سنن و قوانين خاصى است.

 

ازدواج

انسان موجودى اجتماعى است و براى آنكه بتواند نيازهاى خود را در قبال تداوم حيات استمرار بخشد به زندگى گروهى و ارتباط با ساير همنوعان خود نيازمند است. از جمله نيازمندى‏ها، نيازهاى روحى و جسمانى است كه با ازدواج و تشكيل خانواده برآورده مى‏شود. ازدواج عبارت است از «پيوند بستن دينى و رسمى يك زن و مرد براى شروع زندگى مشترك.» (انورى، 1381: 345) و يا «رابطه حقوقى است كه براى هميشه يا مدت معين به وسيله عقد مخصوص بين زن و مرد حاصل شده و به آنها حق مى‏دهد كه از يكديگر تمتع جنسى ببرند.» (معين، 1377:216(

«ازدواج عملى است كه پيوند دو جنس مخالف را بر پايه روابط پاياى جنسى موجب مى‏شود [و آن [مستلزم انعقاد قراردادهاى اجتماعى است كه مشروعيت روابط جسمانى را موجب مى‏گردد. به بيان ديگر: در راه تحقق ازدواج بايد شاهد تصويب جامعه نيز باشيم».)ساروخانى، 1375: 23(

«ازدواج از نظر اسلام، پيمانى مقدس است؛ پيمانى كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشريفات و سنن و قوانين خاصى است. در سايه آن براى طرفين تعهدات و حقوقى پديد مى‏آيد كه تخلف آن موجب عقوبت و كيفر است.» (قائمى، 1375: 18)

 

ازدواج عاقلانه

حساسيت و اهميت ازدواج تا اندازه‏اى است كه بسيارى از پژوهشگران پيش از آنكه به عوامل شايع در روابط ارتباطى و محيطى خانواده گسيخته توجه كنند به زيرساخت و زيربناى خانواده نظر مى‏كنند. روشن است هر چه اساس و پايه زندگى بر حسب كنش منطقى و تفكرى صحيح صورت گيرد در آينده، كمتر با انباشت ناسازگارى‏ها و اختلاف همسران روبه‏رو خواهد بود. طبق ديدگاه پارتو (جامعه‏شناس ايتاليايى)، كنش منطقى داراى سه جنبه متفاوت و مرتبط با هم است: هدف عينى، ابزار و وسايل متناسب با اهداف و در انتها تأييد آگاهان.

سؤال‏ها مى‏تواند به اين شكل مطرح شود: آيا مى‏توان ازدواج را يك هدف عينى تلقى كرد؟ براى موفقيت در ازدواج نياز است چه ابزار و وسايلى داشته باشيم؟ نقش والدين و ديگران تا چه اندازه مهم و معتبر است؟

در پاسخ به سؤال اوّل بايد بپذيريم كه ازدواج يك هدف عينى در جهت ارضاى نيازهاى درونى و تكامل روحى و حتى جسمانى است. اهداف ازدواج، در يك بيان كلى و همه‏پسند كه مكتب اسلام بيان كرده، به اختصار عبارت است از:

1ـ پاسخ به نداى غريزه و فطرت

2ـ ايجاد كانون آرامش براى همسران

3ـ داشتن فرزند و تربيت كودكان و فرزندان سالم

4ـ حفظ عفت و پاكدامنى

5ـ دوستى، محبت و عشق

6ـ اجراى سنت رسول‏اللّه‏(ص(

7ـ تأمين سلامت جسم و روان و برقرارى تعادل در وجود آدمى

8ـ كمك به تكامل و رشد يكديگر.

با چنين كاركردهايى ازدواج يك هدف عينى است؛ منتها براى تكميل شدن ابعاد كنش منطقى نياز است به دو شرط ديگر نظرى بيندازيم.

ابزارها و وسايل متناسب ازدواج را مردان و زنان تشكيل مى‏دهند ولى شيوه چيدمان آنها در كنار يكديگر و اينكه چه كسى، در چه صورت و با چه ويژگى‏هايى با شخصى ازدواج كند كه نهايت كاميابى و لذت را در زندگى‏اش تجربه كند، بحث مفصلى است. گوناگونى فرهنگى، نژادى، قومى و حتى ژنتيكى سبب شده انسان‏ها هر كدام نسبت به ديگران منحصر به فرد و يگانه باشند. انديشه دو نفر كاملاً شبيه به هم نيست؛ اين مورد حتى در باره دوقلوهايى كه از بسيارى جهات همانند هستند، قابل بيان است. اين موضوع زمانى حساس‏تر مى‏شود كه دو انسان از دو جنس مخالف قصد دارند روزها، ماهها و سال‏هاى زيادى در زير يك سقف زندگى كنند. به قول

عشق در بهترين حالت يك ضعف اجتناب‏ناپذير و در بدترين حالت نوعى بيمارى روانى تلقى مى‏گردد.

دكتر مساواتى‏آذر «بايد چنان رفتار كنند كه گويى مى‏خواهند دوست و رفيقى از جنس خود (نه از جنس مخالف) براى همه عمر برگزينند تا از افسون شهوت مصون بمانند.» (مساواتى‏آذر، 1374: 274).

منابع اسلامى ملاك‏هاى ازدواج را غالبا به اين شكل مطرح مى‏كند:

1ـ توجه به بُعد مذهب و ديندارى

2ـ داشتن اخلاق نيكو و حُسن خلق

3ـ سلامت جسمانى

4ـ توجه به خانواده

5ـ توجه به اصل كفويت (همشأن بودن)

اصل كفويت در بردارنده جنبه‏هاى مشخص‏ترى است:

1ـ همسانى فكرى و روحى: استعداد، طرز فكر، ضريب هوشى و تحصيلات.

2ـ همسانى جسمانى: زشتى و زيبايى، تفاوت سنى، بلندى و كوتاهى، لاغرى و چاقى.

3ـ همسانى اجتماعى: طبقه اجتماعى.

4ـ همسانى اقتصادى: درآمد، اشتغال، هزينه زندگى.

5ـ همسانى فرهنگى: آداب و رسوم، لباس پوشيدن‏ها و ...

6ـ همسانى سياسى: وابستگى حزبى و تفكرات سياسى.

با اين حساب، انتخاب همسر متناسب و شايسته بيش از هر مسئله ديگرى در زندگى، نيازمند تأمل و دقت است. اهميت اين مسئله به خاطر اين است كه چون ازدواجى صورت گرفت گسست و فسخ قراردادى بدون تحمل فشارهاى روحى و آسيب‏هاى اجتماعى ميسر نيست. امرى كه با گزينش صحيح سبب خوشبختى و سرور مى‏شود اما در مقابل، گزينش ناصحيح، كوهى از مشكلات را به دنبال دارد.

شايد بتوان بدون ازدواج زندگى كرد و خود را از بسيارى از موهبت‏هايى كه در ازدواج نهفته، محروم ساخت، اين بهتر از آن است كه ازدواجى صورت گرفته و اعضاى آن در عذاب تحمل هم باشند. مرحوم شهيد دكتر سيدرضا پاك‏نژاد در خصوص اين موضوع مى‏نويسد:

«چنانچه ازدواجى شد و زن لباس مرد نبود و او را از گزندها و گرما و سرماهاى حاصل از ازدواج محافظت نكرد و به جاى ايجاد محيط مودت و رحمت، از مردش سلب آسايش نمود، يا از مرد رنق لباس رفاه و مودت را بر كند، غنايى كه از فضل خدا روى آورده باشد از آنجا دور است. مرد كه احساس مى‏كند بايد خرج زن و زندگى كند بهتر كار مى‏كند و احساس مسئوليت او را به غنا مى‏كشاند. اما اگر زن لباسش و انسانش و عشقش نباشد، با دلسردى چه كند و چه كارى و چه غنايى جهت چى؟!» (پاك‏نژاد، 1374: 232.)

شرط سوم در كنش عقلايى تأييد آگاهان است. در اين قسمت مى‏توان به حضور والدين و سايرين اشاره كرد. به نوعى مى‏توان والدين و بزرگ‏ترها را «مظهر گرايش اولى» ناميد (ساروخانى، 1375: 104)

 

ازدواج احساسى

در چنين ازدواج‏هايى همسران كفو هم نيستند. ملاك‏ها و همسانى‏ها رعايت نشده و موازين، آن گونه كه بايد در نظر گرفته شود، خواه به عمد و خواه ناآگاهانه به فراموشى سپرده شده است.

اهداف هم مى‏تواند ناصحيح و نامناسب باشد، از جمله ازدواج تنها به خاطر كامجويى و لذت جنسى، ازدواج تنها به خاطر كسب مال و ثروت، ازدواج به خاطر رسيدن به پست و مقام و ... .

عوامل زيادى در چگونگى شكل‏گيرى ازدواج عاشقانه مؤثر است مانند فقر فرهنگى، فقر اقتصادى، ازدواج تحميلى، ازدواج ترحمى و موردى كه در جامعه زياد ديده مى‏شود. «شايد كمتر ازدواجى را بتوان سراغ گرفت كه در آن هم مظاهر عالى عشق به چشم خورد و هم با تمامى معيارهاى مصلحت سازش يابد. در آنان كه فقط به توسن علايق فردى و احساسات مجال مى‏دهند به زودى با سرماى سخت زمستانِ واقعيت مواجه شده و خواهند لرزيد.» (ساروخانى، 1375: 104)

 

عشق چيست؟

دامنه تعريف عشق از فلسفه گرفته تا الهيات و علوم اجتماعى، تعاريف متعددى دارد. اما آنچه كه به آن نياز داريم و در پى تشريح آن در قالب ازدواج هستيم تنها به موردى اشاره مى‏كند كه زن و مرد در دو طرف بازوان عشق قرار مى‏گيرند. عشق يعنى «گرايش عاطفى شديد كه معمولاً ناشى از انگيزه جنسى است. مهر يا علاقه ، دلبستگى بسيار به چيزى و يا كسى» (انورى، 1381: 5023) «چيره گرديدن دوستى بر كسى، تعلق قلبى به كسى، به حد افراط دوست داشتن، در گذشتن از حد دوستى» (دهخدا 1377: 15900)

عشق بيانگر دلبستگى فيزيكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به يكديگر احساس مى‏كنند. اين روزها بسيارى از ما در باره اين نظر كه عشق هميشگى است ترديد داريم اما معمولاً فكر مى‏كنيم كه عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانى ناشى مى‏گردد. براى زوجى كه عاشق مى‏شوند كاملاً طبيعى به نظر مى‏رسد كه بخواهند زندگى مشتركى را آغاز كنند و رابطه‏شان با يكديگر در جستجوى ارضاى شخصى و جنسى باشد.

منطقى بودن رفتار ممكن است اين تصور را در ذهن ايجاد كند كه عشق در روابط همسران غيرضرورى و غيرقابل پذيرش است. اما هرگز چنين نيست.

عشق در بهترين حالت يك ضعف اجتناب‏ناپذير و در بدترين حالت نوعى بيمارى روانى تلقى مى‏گردد. (گيدنز، 1989: 10)

 

عشق: بد يا خوب

منطقى بودن رفتار ممكن است اين تصور را در ذهن ايجاد كند كه عشق در روابط همسران غيرضرورى و غيرقابل پذيرش است. اما هرگز چنين نيست بلكه عشق براى تداوم زندگى پس از ازدواج ضرورى و مهم است. زن و شوهرى كه تا پيش از ازدواج و شروع زندگى مشترك در قلب يكديگر نفوذ نكرده‏اند، در آينده و پس از ازدواج كمتر خواهند توانست به اين مهم نائل بيايند. عشق عنصر ناگريز خوشبختى است و هديه‏اى است كه از سوى خداوند براى زن و مرد از آسمان فرود مى‏آيد (آيه 21 سوره روم)؛ پيوند دهنده قلب‏ها و روشنى بخش چشم‏هايى است كه به اميد داشتن هدف‏هايى والا مبادرت به آن كرده‏اند. هدف ما از بحث، عشق‏زدايى كردن و پاك‏سازى آن در ازدواج نيست زيرا همان گونه كه ازدواج كوركورانه در اثر عشقى آتشين، ويران كننده و نامطمئن است، حسابگرى كامل در ازدواج، سرانجام مطمئنى نخواهد داشت.

در كل، نقص ازدواج عاشقانه، كاستى در شناخت و آگاهى شخصى است كه نياز هست بيشتر به عيب‏هاى او نظر انداخت. در اين باره برخى از نويسندگان و محققين چنين بيان مى‏كنند:

«مهم‏ترين دليل جدايى به فرايند معيوب انتخاب همسر برمى‏گردد و اينكه ازدواج صرفا بر اساس روابط احساسى و زودگذر شكل مى‏گيرد. تحقيقات نشان داده است 30 درصد طلاق‏ها در سه سال اوّل ازدواج رخ مى‏دهد چرا كه در طى دو سال اوّل زندگى احساسات فروكش كرده و چهره واقعى افراد مشخص مى‏شود و مشكلات زندگى خود را نمايان مى‏سازد.» (تواناعلمى،1383)

«برخى از جوانان تصورى غلط از زندگى مشترك دارند. آنها قبل از ازدواج در رؤياهاى خود حرف از عشق و تفاهم مى‏زنند ولى وقتى وارد زندگى شدند و خود را با واقعيات زندگى روبه‏رو ديدند متوجه مى‏شوند كه واقعيت فراتر از احساس است. جوان از همسر آينده الگويى مثل اينكه «همسرم هميشه بايد به خاطر عشقى كه به هم داريم درستكار باشد» در ذهن دارد و اينكه مرا كاملاً درك كند. اگر ظنى ايجاد شد همسرش را نسبت به عشقش گناهكار مى‏داند.» (مردم‏سالارى،1381)

هنگام تصميم‏گيرى در انتخاب شريك زندگى هيچ كس نمى‏خواهد مرتكب اشتباه شود در حالى كه نزديك به 5 درصد از آمار طلاق بيانگر از آن است كه بسيارى از افراد در انتخاب همسر مورد نظر خود اشتباهات جدى مى‏كنند.

84 درصد طلاق‏ها به خاطر ازدواج‏هايى است كه بدون نظر و حمايت فكرى والدين صورت مى‏گيردو به همين دليل مدت زندگى زناشويى [كاهش و] تنزل پيدا كرده است.

اگر از بيشتر زوج‏ها علت ازدواج‏شان را سؤال كنيد جوابى جز اينكه عاشق يكديگر بوديم نخواهيد شنيد. اين بزرگ‏ترين اشتباهى است كه افراد هنگام انتخاب مى‏كنند. انتخاب يك شريك و يار و همراه در زندگى هرگز نبايد بر پايه عشق و احساس باشد. هر چند اين مطلب درست به نظر مى‏رسد اما حقيقتى ژرف و عميق است كه عشق اساس و پايه‏هاى ازدواج نيست، بلكه عشق و علاقه نتيجه و پيامد ازدواجى خوب و موفق است. مى‏توان گفت زمانى كه تمام عوامل و عناصر صحيح در جاى خود باشند عشق و علاقه را نيز به دنبال مى‏آورند. (رئوف‏نژاد: 50)

84) درصد طلاق‏ها به خاطر ازدواج‏هايى است كه بدون نظر و حمايت فكرى والدين صورت مى‏گيرد و به همين دليل مدت زندگى زناشويى [كاهش و] تنزل پيدا كرده است. عمده طلاق‏ها و فروپاشى زندگى در پنج سال اوّل زندگى مشترك است.» (باكى، 1383) دكتر مساواتى‏آذر در كتاب جامعه‏شناسى انحرافات، با تشريح اين موضوع كه هرگز به خاطر عشق ازدواج نكنيد، ازدواج عاشقانه را زهرآگين‏ترين ازدواج‏ها لقب مى‏دهد.

او از تحقيقى مثال مى‏آورد كه توسط دكتر «استل پنستى» صورت گرفته است. اين كارشناس تحقيقات خود را در مدت سى سال به مطالعه پرونده‏هاى ازدواج و طلاق در شهرهاى پرجمعيت آمريكا و كشورهاى ديگر جهان متمركز كرده، در پنج سال با سه هزار زن و مردى كه به دنبال عشقى شديد ازدواج كرده‏اند، مصاحبه حضورى به عمل آورده است. وى از تحقيقات خود نتيجه گرفته است: «اينك دادگاههاى طلاق در سراسر جهان، پر از زنان و مردانى است كه روزگارى چون جان شيرين همديگر را دوست داشتند و خود را يك روح در دو بدن تصور مى‏كردند و به خاطر همين تصور شوم، ازدواج كردند و حالا چون دشمنان ديرينه كه گويى با هم پدر كشتگى دارند از همديگر اظهار نفرت و انزجار مى‏كنند و خنجر كشيده در برابر هم ايستاده‏اند ... افسانه عشق يكى از مخرب‏ترين اختراعات بشر است.»

به نظر او عشق بين زن و مرد وجود ندارد؛ هر چه هست تصور و پندار است و هيچ تصور و پندارى جاودانه نمى‏ماند. بنابراين شگفت‏انگيز نيست اگر مى‏بينيم تنها در آمريكا از هر صد ازدواج عشقى، نود و سه تاى آن با شكست دردناك روبه‏رو شده‏اند. (مساواتى‏آذر، 1374: 268)

 

آسيب‏شناسى ازدواج عاشقانه

فروپاشى و از بين رفتن بيشتر خانواده‏هايى كه روزى عاشق يكديگر بوده‏اند اولين آسيبى است كه ازدواج‏هاى نامقعولانه و غيرمنطقى مى‏بيند. البته گاهى هم اتفاق مى‏افتد كه منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناك‏تر از پيش مى‏باشد. افسردگى روحى، خودكشى و نوميدى از زندگى مى‏تواند بعدها در روابط فردى به وجود آيد. دسته ديگر علاوه بر چشيدن ناكامى، متوسل به خشونت مى‏شوند و مى‏خواهند از اين طريق آنچه را كه نتوانستند به دست بياورند جبران كنند. تيتر روزنامه در صفحه‏هاى حوادث، هر روز از چنين اتفاقاتى خالى نيست و ما شاهد هستيم قتل‏ها و جنايت‏هاى وحشتناكى به نام عشق و روابط عاشقانه صورت مى‏گيرد كه نشان از جنون و بيمارى روانى آنهايى دارد كه به نوعى سرخورده از عشق لقب گرفته‏اند.

منصفانه نيست مانند دكتر استل‏پنستى، عشق را نوعى تصور و تفاهم فرض كنيم و يا مانند «گيدنز» يك بيمارى روانى قلمداد نماييم ولى هر چه كه هست اگر ادعا كنيم ازدواج هر چه سنجيده‏تر و مناسب‏تر و بر اساس عقل و منطق صورت پذيرد استحكام و پايدارى خانواده بيشتر خواهد بود؛ و هر چه زناشويى نامناسب‏تر و بر اساس رفتارى غيرعقلايى تأثير گرفته باشد گسيختگى خانواده بيشتر اتفاق خواهد افتاد.

منابع و مآخذ: ــــــــــــــــــــــــــ

1ـ آرون، ريمون (1993) مراحل اساسى سير انديشه در جامعه‏شناسى، ترجمه باقر پرهام، 1372، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، چاپ سوم.

2ـ كوزر، لوئيس (1971)، زندگى و انديشه بزرگان جامعه‏شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، 1358، انتشارات علمى، چاپ پنجم.

3ـ ساروخانى، باقر(1375)، مبانى جامعه‏شناسى خانواده، انتشارات سروش، تهران، چاپ دوم.

4ـ انورى، حسن و همكاران (1381)، فرهنگ بزرگ سخن، انتشارات سخن، جلد اوّل، تهران، چاپ اوّل.

5ـ معين، محمد(1377)، فرهنگ فارسى، انتشارات امير كبير، تهران، چاپ دوازدهم.

6ـ مساواتى آذر، مجيد (1374)، جامعه‏شناسى انحرافات، انتشارات نوبل، چاپ اول، تبريز.

7ـ دهخدا، على‏اكبر(1377)، لغت نامه دهخدا، جلد دهم، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، چاپ دوم.

8ـ گيدنز، آنتونى (1989)، جامعه‏شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، نشر نى، تهران، چاپ پنجم.

9ـ پاك‏نژاد، سيدرضا (1376)، ازدواج مكتب انسان‏سازى، جلد دوم، انتشارات اخلاق، قم.

10ـ باكى، نازنين، روزنامه همبستگى 4/3/84، طلاق، زلزله‏اى با پس‏زلزله‏هاى مداوم.

11ـ روزنامه مردم‏سالارى، نگاهى به علل اجتماعى طلاق.

12ـ تواناعلمى، فاطمه، روزنامه خراسان 24/6/83، مهم‏ترين علل طلاق به روايت آمار.

13ـ رئوف‏نژاد، نرگس، نشريه موفقيت، شماره 50، عشق اساس و پايه ازدواج نيست.

انتخاب يك شريك و يار و همراه در زندگى هرگز نبايد بر پايه عشق و احساس باشد.

 

نوشته شده توسط احمد موحد کارشناس ارشد جامعه شناسی  | لینک ثابت | نظر بدهید

 

درباره وبلاگ

به نام خدا
بخشی ازمقاله های درج شده در این وبلاگ نوشته های خودم می باشد وبخشی از مقاله ها از مجلات وروزنامه ها ویا سایت های معتبر گلچین شده است وبدون هیچگونه تغییری در اختیار علاقه مندان قرار داده شده است.درج مقالات در این وبلاگ به معنی تائید مطالب آنها نمی باشد.
برای جلوگیری از یکنواختی وخستگی مطالعه کنندگان وبلاگ ؛تعدادی وبلاگ که اکثرا در زمینه های شعر ودست نوشته های دوستان است در قسمت پیوندها آورده شده است.

ایستگاه عشق
 
خاستگاه رابطه زن و شوهر

یادآوری:

بررسی مسایل مربوط به بانوان، بخش قابل توجهی از دروس و مباحث حوزه در زمینه‏های معارف، فقه، تفسیر و حدیث را به خود اختصاص می‏دهد. گرچه این مباحث به شکل تخصصی ارایه می‏گردد، اما انعکاس بخشهایی از آن در سطح عموم و در قالبی آسان، می‏تواند زمینه مطلوبی را برای قشر وسیعی از جامعه در جهت استفاده از این گونه بحثها فراهم کند. * * *

خداوند وقتی که به مسایل زناشویی می‏رسد، می‏گوید: وجود زن برای لذت نیست. وجود زن برای دو نکته اساسی است، یکی اینکه مرد با وجود او آرامش یابد و متقابلاً او نیز از وجود مرد، آرامش بگیرد و دیگر اینکه نسل آینده نیز تأمین گردد. بدین خاطر، هر وقت سخن از زناشویی است، یا به هر دو نکته اشاره
چاپ این صفحه

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ شنبه 30 دی 1391 ] [ 12:23 ] [ میر محسن محمودی ]

درباره وبلاگ

به وبلاگ خودتان خوش آمدید >mohsen_mir@mihanmail.ir
امکانات وب