زندگی برکه آرامی نیست
همه ما باید بدانیم برای مقابله با مشکلات زندگی نیاز به مجموعه ای از توانایی ها داریم که می توانند ما را در این مسیر یاری دهند.
هیچ کدام از این توانایی ها از ابتدا در وجود ما نبوده و نخواهد بود. ما باید با تلاش و کسب تجربه و استفاده از راهنمایی های دیگران این توانایی ها را در خودمان به وجود بیاوریم و گسترش دهیم.
نخستین گام برای دستیابی به چنین موقعیتی، ایجاد روحیه انعطاف پذیری و سازگاری با شرایط مختلف است.
همین جا به این نکته اشاره کنیم که منظور از داشتن چنین روحیه ای به هیچ وجه معنای تسلیم شدن در برابر شرایط را ندارد، بلکه منظور ما این است که به دلیل تحولات متعدد و سریع در زندگی های این دوران باید یاد بگیریم شرایط جدید را به خوبی درک کنیم و در مقابل آنها دچار از خودباختگی و سرگردانی نشویم.
فرض کنید شرکتی که من یا شما در آن کار می کنیم دچار مشکل مالی و ورشکستگی شود. در چنین حالتی چه رفتاری باید از خود نشان دهیم؟ آیا باید تا مدت ها زانوی غم بغل گرفته و غصه بخوریم؟ یا شرایط را درک کرده و برای پیدا کردن کار جدید و ادامه زندگی تلاش کنیم؟
● کدام یک از این دو راه بیشتر به ما و زندگی مان کمک می کند؟
چنین حالتی مانند روبه رو شدن با یک بیماری است. ما باید شرایط جدید را بشناسیم، آن را به خوبی درک کنیم و راه حل های مختلفی که در برابرمان قرار دارد را تجزیه و تحلیل کنیم و بهترین آنها را انتخاب کنیم.
انسان های دوراندیش همیشه به این موضوع فکر می کنند که ممکن است تغییراتی در زندگی شان رخ دهد. آنها می دانند که زندگی مانند برکه ای ساکن نیست.
زندگی دریایی است که گاهی آرام است و بعضی مواقع موج های سهمگینی دارد. باید بدانیم تغییر در ذات زندگی نهفته است.
فردا ممکن است حوادثی را در برابر ما قرار دهد که امروز از آنها بی خبریم، اما معنای هیچ کدام از اینها ترسیدن از زندگی و حوادث آن نیست. آنها که از زندگی می ترسند، از پیش خود را بازنده اعلام کرده اند.
معنای این حرف ها آماده بودن برای شرایط جدید است. در دورانی که تحولات اجتماعی و اقتصادی با سرعتی باورنکردنی اتفاق می افتد، آنهایی موفق ترند که دوراندیش تر و آماده تر باشند.
دوراندیشی و آمادگی می تواند در انجام رفتارهای بهتر به ما کمک کند. وقتی حادثه ای رخ می دهد، انسان ها اغلب دچار نوعی سردرگمی می شوند و بسیاری نمی توانند درست تصمیم بگیرند.
برای این گروه شاید بهتر آن باشد که اصلا دست به عمل نزنند، چرا که اگر عملی براساس فکر و اندیشه نباشد همان بهتر که انجام نشود.
اما زندگی هیچ گاه منتظر ما نمی ماند. زندگی مثل قطاری است که از ایستگاه اول حرکت کرده است. این قطار باید به ایستگاه دوم برسد و تا آنجا دیگر توقفی ندارد. پس ما نمی توانیم دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم. ما یا با قطار زندگی همراه می شویم یا از آن عقب می مانیم.
اگر من و شما نمی خواهیم جزو گروه عقب مانده ها باشیم باید خود را برای روبه رو شدن با مسائل مختلف زندگی آماده کنیم.البته این آمادگی دائمی نباید ما را فرسوده کند، بلکه باید به درایت و قدرت ما بیفزاید.
این هم یکی از مهارت هایی است که باید برای همراهی با زندگی امروز پیدا کنیم؛ مهارتی که پس از آموختنش متوجه می شویم بسیار هم شیرین است.
در ابتدا اما شاید این رفتار قدری سخت و مشکل به نظر برسد، ولی اگر قبل از هر چیز به این موضوع توجه کنیم که ما در این دنیا تنها نیستیم و انسان های دیگری هم در کنار ما و در دیگر نقاط این جهان زندگی می کنند، شاید بهتر با آن روبه رو شویم. همچنین باید بدانیم انسان های دیگر هم با همین مسائل دست به گریبان هستند.
از میان آنها هم گروهی برنده و برخی بازنده می شوند. فقط باید سعی کنیم در گروه برنده ها قرار بگیریم. این کار هم سخت و طاقت فرسا نیست.
فقط باید قدری هوشیار باشیم، شرایط را به درستی درک کنیم و برای زندگی و آینده خود برنامه داشته باشیم. اینها همه آموختنی هستند و می توانیم آنها را یاد بگیریم.
نظرات شما عزیزان: