اهمیت هوش هیجانی و آموزش آن در پیشگیری از اعتیاد
مفهوم هوش هیجانی به معنای شناخت و مدیریت احساسات و هیجانات خود و دیگران تأثیر به سزایی در بهزیستی و موفقیت افراد در زندگی فردی و اجتماعی میگذارد. این مفهوم زمانی مورد توجه روانشناسان قرار گرفت که دریافتند هوش شناختی یا همان IQ به تنهایی عامل موفقیت افراد نمی باشد. تا کنون مطالعات بسیاری در این زمینه صورت گرفته است که یکی از آنها بررسی این عامل در افراد معتاد به مواد مخدر است. مطالعات نشان داده اند که میزان هوش هیجانی در افراد معتاد به طور قابل توجهی کمتر از افراد غیر معتاد است. این افراد قادر به کنترل، به تأخیر انداختن یا از بین بردن تکانه های خود به منطور رسیدن به هدف نیستند. شواهد بسیاری نشان میدهند که مهارتهای عاطفی همچون کنترل تکانه ، تشخیص دقیق یک موقعیت اجتماعی و به طور کلی هوش هیجانی قابل فراگیری است و می توان آنرا به کودکان آموزش داد. بنابراین با توجه به پایین بودن این عامل در افراد معتاد آموزش آن از خردسالی به کودکان و تقویت آن توسط والدین میتواند نقش بسزایی در بالا بردن این مهارت و همچنین نقش پیشگیرانه مهمی در استفاده از راهبردهای ناکارآمد از جمله روی آوردن به مواد مخدر ایفا کند.
یک نظریه علمی رایج بر این باور است که افرادی که به مواد مخدر وابسته میشوند، این مواد را به عنوان نوعی دارو یعنی به عنوان راهی برای تسکین احساس اضطراب، خشم یا افسردگی مصرف میکنند. پژوهشی نشان داد بیش از نصف بیمارانی که برای ترک اعتیاد به کوکایین در یک کلینیک تحت مداوا قرار داشتند قبل از شروع به این عادت دچار افسردگی شدید بودند و هر قدر افسردگی آنان بیشتر بود اعتیادشان نیز قویتر بود. خشم مزمن نیز میتواند به نوع دیگری از اعتیاد بینجامد. در تحقیقی که بر روی 400 بیمار که به خاطر ترک اعتیاد به هروئین و دیگر شبه افیون ها تحت مداوا قرار داشتند انجام شد، مشخص گردید که نا توانی در کنترل خشم و سرعت غضبناک شدن برجسته ترین الگوی عاطفی در این افراد بود. بعضی از این بیماران چنین میگفتند که با استعمال مواد مخدر به احساس آرامش و بهنجار بودن دست مییافتند. هرچند در بسیاری از موارد گرایش به مواد مخدر در مغز انسان ریشه دارد اما احساساتی نظیر خشم، افسردگی و اضطراب که افراد از طریق نوشیدن مشروبات الکلی یا مصرف مواد مخدر قصد از بین بردن آنرا دارند را میتوان بدون رجوع به دارو مرتفع کرد. ده ها سال است که برنامه هایی از قبیل الکلی های گمنام و دیگر برنامه های نجات بخش این مطلب را نشان داده اند. پیدا کردن توانایی کنار آمدن با این احساسات – تسکین اضطراب، از بین بردن حالت افسردگی، آرام کردن خشم، انگیزه مصرف مواد مخدر یا الکل را در درجه اول از بین میبرد. این مهارتهای عاطفی پایه، در برنامه های مداوای افراد معتاد به مواد مخدر یا مشروبات الکلی به صورت جبرانی آموزش داده میشود. البته بسیار بهتر بود اگر آنها این مطالب در آغاز زندگی بسیار قبل تر از آنکه عادت پایدار شود، یاد میگرفتند. به همین منظور در ادامه به ذکر نکاتی در مورد آموزش هوش هیجانی به کودکان میپردازیم.
آموزش مهارتهای هیجانی به کودکان
مهارتهای هیجانی لزوما نیاز به کلاس خاصی برای آموزش ندارند بلکه میتوان آنرا با فعالیتهای دیگر ترکیب کرد مانند فعالیتهای جسمی و ورزشی. همکاری با همسالان و شرکت در فعالیتهای جمعی فرصت مناسبی برای یادگیری خودآگاهی، تحمل دیگران و احترام به یکدیگر به دست میدهد. علاوه بر آن خود والدین در خانواده مهم ترین نقش را در ارتقای هوش هیجانی فرزندان ایفا میکنند. ایجاد یک محیط امن عاطفی در خانواده تا کودکان با آزادی در باره احساساتشان با والدین گفتگو کنند میتواند بسیار کمک کننده باشد. گاتمن معتقد است والدین خوب والدینی پر از هیجانات گوناگون هستند. کودکان از طریق خانواده با هیجان هایشان آشنا میشوند. او تحقیقی را بر روی 119 خانواده انجام داد که طی آن دو نوع از والدین شناخته شدند. آنهایی که فرزندانشان را راهنمایی میکنند و به آنها جهت میدهند و آنهایی که نمیکنند. او مفهوم جدید " والدین مربی هیجان" را مطرح کرد. این والدین به فرزندان خود راهبردهایی برای کنار آمدن با فراز و نشیب های زندگی میآموزند. آنها به هیجانهای منفی اعتراض نمیکنند یا آنها را نادیده نمیگیرند بلکه آنها را واقعیتهای زندگی میدانند و از لحظات هیجانی مثلا خشمگین شدن کودک به عنوان فرصتهایی برای آموختن درس های مهم زندگی به کودکانشان استفاده میکنند.
او به والدین پیشنهاد میکند تا با احساسات ناراحت کننده کودکانشان همدردی کنند و آنها را در جهت کنار آمدن با آن احساس راهنمایی کنند. مثلا اگر مادری برای رفتن به سر کار فرزندش را به مهدکودک میسپارد، باید احساس ناراحتی فرزندش را بپذیرد و او را برای ناراحت شدن سرزنش نکند بلکه باید به کودک بفهماند که احساسات او مورد احترام هستند ولی او نیز نمیتواند به خاطر ناراحتی فرزندش قرار ملاقات با همکارش را لغو کند. به این ترتیب مادر به فرزندش شناختن، تجربه کردن، قبول هیجانات و رها شدن از احساسات بد را میآموزد.
چند نکته کاربردی جهت آگاهی والدین در شناخت و تقویت مهارتهای هیجانی کودک:
1- آگاهی از هیجانات کودک: والدین قبل از هرچیز باید نسبت به هیجانات خود واقف باشند. والدینی که به هنگام عصبانیت به اجبار لبخند میزنند در حال انکار احساس خود هستند و این کار کمکی به آنها نخواهد کرد بلکه فشار روانی آنها را افزایش میدهد. در کودکان نیز به همین صورت است پس لازم است شرایط بروز هیجانات را برایشان فراهم کنید و اجازه دهید آنها را ابراز کنند.
2- تشخیص هیجان و استفاده از آن به عنوان فرصتی برای صمیمیت و آموزش به کودکان
3- گوش دادن همدلانه به احساسات کودک و پذیرفتن آن
4- کمک به شناخت و نامگذاری احساسات کودک: برای شناساندن یک احساس خاص به کودک میتوانید از عکسی استفاده کنید که نشان دهنده آن هیجان است، مثلا عکس یک کودک خوشحال را نشان دهید و از او بپرسید که این کودک چه احساسی دارد؟ کودک پاسخ میدهد، او خوشحال است یا دندانهایش پیداست یا او میخندد. سپس از او بپرسید چرا خوشحال است؟ کودکان به موقعیتهایی اشاره میکنند که خوشحال کننده است، مثلا غذای خوشمزه خورده، بازی کرده، اسباب بازی مورد علاقه اش را خریده. بعد از او بخواهیید یک داستان از زمانی که چنین احساسی داشته است را بگوید. کودک ممکن است راجع به زمانی که با پدرش به پارک رفته بود بگوید. و به همین ترتیب میتوان کودک را با دیگر احساسات مانند ترس، خشم و غم نیز آشنا کرد.
5- قرار دادن قانونها هنگامی که به حل مسأله کودک کمک میکنید
6- اجتناب از انتقاد شدید، تحقیر کردن یا تمسخر: به جای نادیده گرفتن یا تحقیر کردن احساسات فرزندتان به او اجازه دهید آنها را بیان کند مثلا به او نگویید " یک زخم به این کوچکی که درد ندارد". نادیده گرفتن خشم و ناراحتی او سبب نمیشود آنها را فراموش کند بلکه باعث میشود احساساتش را درون خود بریزد، این احساسات نابود نمیشوند و دنبال راهی برای بروز میگردند مثلا ممکن است خود را به صورت کابوس نشان دهند.
7- به تجربیات کودک همانند موقعیتهای مشابه در بزرگسالان بیاندیشید: اگر فکر میکنید کودکتان احساس ناراحتی، ترس و خشم میکند بهتر است تلاش کند خودتان را به جای او بگذارید تا دنیا را از دید او ببینید.
8- راه حلهای خود را به کودکان تحمیل نکنید.
9- موقعیت سازی کنید: از او بپرسید "تو، چه کار میکردی اگر...؟" شما میتوانید هنگامی که در ماشین و پشت ترافیک هستید یا هنگام صرف شام دور میز، این بازی را با کودکان انجام دهید. سوالهای مختلف، به او کمک میکنند تا در مورد راههای مختلف واکنش نشان داده در موقعیتهای مختلف، فکر کند. برای مثال، از او بپرسید "اگر من، تو را به خاطر کاری که نکردی، سرزنش کنم، چه کار میکنی؟"
10-بازی"شاید..." راجدی بگیرید
بازی "شاید... " یکی دیگر از بازیهایی است که به کودک کمک میکند احساسات گوناگون را درک کند. وقتی که در خیابان هستید و کسی را غمگین میبینید، این بازی را شروع کنید. اجازه دهید هرکس، دلیل ناراحتی او را حدس بزند: "شاید او، دیر به محل کار خود رسیده است"، "شاید با کسی، بحث کرده است" و...
11-با دادن قدرت انتخاب به کودکان آنها را توانمند کنید
12-رویاها و تصورات کودکی خود را با کودکان به اشتراک بگذارید
13-با کودک خود صادق باشید
14-اقتدار خود را به عنوان والدین حفظ کنید
15-به رشد مثبت فرزند خود باور داشته باشید
نظرات شما عزیزان: